باتوقف ماشین،چشاموبازکردم
 

نگاه خوابالومو به ارکان که پرستو رو صدامیزد
دوختم

 

_پرستو د پاشو دیگه قرص خواب خوردی مگه

 

پرستو غرغرکنان توصندلی نیم خیزشد
 

_اه ارکان سرموخوردی،بیدارم بیدارم

 

ارکان سری ازروی تاسف تکون داد
 

_به خرس قطبی گفتی زکی برومن جات هستم

 

خمیازه ای کشیدم
 

_رسیدیم؟!

 

ارکان نیم نگاهی ازاینه بهم انداخت
 

_ارع ،هانیم زنگ زد گفت نیم ساعت دیگه میرسن

 

به دنباله ی حرفش خواست پیاده شه که گفتم
 

_نابغه وقتی هانی هنوز نیومده ماچجوری بریم تو

 

عاقل اندرسفیه نگام کرد
 

_خانم پرفسور چیزی به اسم کیلید یدکم وجود دارهه،هانی گفت زیر یکی از کاشیای جلوی درگذاشتتش

 

اهانی گفتمو پیاده شدم
ارکانم پشت سرمن پیاده شد
پرستو بود که این وسط گیج میزد
_یکیتون به من بگید اینجا چخبرهه،ماکجاییم هانی چرا قرارهه بیاد،خونه چی میگه

 

قبل ازاینکه من حرفی بزنم ارکان بااخم گفت
 

_زمانی که جنابعالی خواب بودی،مادنبال خونه بودیم،پیدا نکردیم این نزدیکیا جاییو ،ازهانی خونه اشو قرض گرفتیم

 

پرستو سری تکون داد
 

_من بازم نمیفهمم هانی چرا قرارهه بیاد اینجا

 

اینبارمن بودم که باخنده گفتم
_چون گیجی عزیزم

 

پشت بندحرفم هردو همزمان با ارکان زدیم زیرخنده که پرستو حرصی گفت
 

_گیج خودتی عنتررر