رمان درتلاطم تاریکی5

همه چشمی گفتن که به قدم هام سرعت بخشیدمو ازشون دورشدم
میدونستم رفتارم با یه مریض روانی اصلا درست نیس
ولی کی اهمیت میدهه
هرچقد لی لی به لالاشون بزاری اون لعنتیا بدتر میشن
تواین چندسالی که اینجابودم اینوخیلی خوب فهمیده بودم
خوشحال بودم بالاخرهه دوران مضخرف پادوییو خرحمالی کردن واسه قادری تموم شده بود
حالا قراربود
به عنوان پذشک انکال برم یه بیمارستان دیگه
از این بابت خوشحال بودم
قراربودازکارم
لذت بیشتری ببرم
شاید عاقلانه نبود اما من عاشق کارم بودم عاشق سرو کله زدن با دیوونه ها
باکسایی که هیچکس جرعت مقابله باهاشونو ندارهه اما من هربار باهاشون رودرو میشدمو اونا مثل موم زیر دستم نرم میشدن
شاید چون خودمم دست کمی ازشون نداشتم...
......
وسایلم رو توکیفم چپوندمو از اتاق بیرون اومدم
یه روز مضخرف دیگه رو شب کرده بودم
قبل ازاینکه کمالی یه دست خر دیگه برام پیدا کنه
به سمت خروجی بیمارستان حرکت کردم
ساعت نزدیکای ۹شب بود
کنارخیابون وایستادم
ازشانس گندم ماشینم امروز صبح خراب شده بودو الان تو مکانیکی بود
اصلا حوصله نداشتم برم دنبالش
شاید بعدا یه فکری به حالش میکردم
اماالان نه
با توقف ماشین زرد رنگ تاکسی بی حرف سوارشدم
_کجاتشریف میبرین
بدون نگاه کردن بهش ادرس رو دادم،راننده بی حرف ماشین رو به سمت مقصد ،روند
نگاهم از شیشه پی مردمی بود که فارغ از مشکلات دنیا تو پیاده رو ها راه میرفتن
دخترو پسرای نوجوونیی که الان تنها دلخوشیشون همین قرارای یواشکی بود
تصویرایی که منو یاد نحس ترین روزای زندگیم مینداخت
زنومردی قهقه زنان دست تو دست هم با پالتوهای بلندشون بدجور باحال خوبشون به بقیه فخرمیفروختن
واما من تنها پوزخند تلخی کنج لبم بود
مضحک بودن
همشون
کسایی که به اسم عشق همه جور کثافتکاریی میکردن
این قانون کثیف دنیا بود
مردا برای ارضای جسمو هوسشون احساسات زن رو نشونه میگرفتنو ازاون طریق طرف رو خر میکردنو به خواسته ی کثیفشون میرسیدن
وبعداز اینکه خرشون از پل گذشت
فرارو به قرار ترجیه میدادن
اون حرومزاده هایی که تنها دردشون تو پایین تنه ی کوفتیشون خلاصه میشد،تنها دقدقشون سکس بود
قطره ی اشکی که داشت از چشمم پایین میچکیدو بانفرت پس زدم
تصویری دختری که تو ذهنم نقش بست هیچ شباهتی بهم نداشت
_من عاشقتم سینا نباشی میمیرم خواهش میکنم نرو من همه کارمیکنم توفقط نرو من من بدون تو میمیرم،قول میدم همچی برات بخرم ...توفقط بمو...
_اه ملودی بس کن سرم روبردی چرا نمیخوای بفهمی همچی تموم شده من دارم ازدواج میکنم لطفا دیگه بهم پیام ندهه اگه دوسم داری زندگیمونابود نکن،نمیخوام زنم شماره اتو رو گوشیم ببینه
_اما...
_خدافظ
_دوست دارم....
*صدای بوق های ممتدد هنوزم باگذشت 9سال توگوشم بودو با صدای بلندی توسرم پخش میشد
تصویر دخترگریون جلوچشم تارشد
_شماره ی مورد نظردرشبکه موجود نمیباشد،لطفا پس اطمینان از درستی شمارهه مجددا تماس حاصل فرمایید....
.....