رمان در تلاطم تاریکی(رمان صحنه دار)

با بالِ شِکَسته پَرکِشیدَن هُنَر است!🕊 ️

ارکان مشغول تماشای فیلم بود
بی حرف کنارش نشستم که به طرفم برگشت
یه نگاه دقیق بهم انداخت

_اووو کی میرهه این همه راهو،هلو بپر توجلو شدیا

 

تک خنده ی ارومی کردموخودمو مشغول فیلم دیدن نشون دادم که فاصلشو باهام کم کرد
 

_خانمی شماره بدم

 

باخنده برگشتم سمتش
مشتی به بازوش زدم
 

_برو عقبو انقد مسخره بازی درنیاربزار فیلممو ببینم

 

ادامو دراوردو باصدای نازک شده ای مثل دخترا گفت
_ایششش  بیشوررر اصلا قهرررممم

 

بزور خندمو کنترل کردم
 

_ارکان

 

_جونم

 

_فیلم

 

_اوکی دیگه چیزی نمیگم


نمیدونم چقد گذشته بود
ولی ما همچنان مشغول تماشای فیلم بودیم
داستان درباره ی دختری بود که عاشق معلم میانسالش شده بودو اتفاقای بینشون درسته سکس نداشت ولی خب  ادم رو داغ میکرد

نگاهم خیره به Tvبودکه حس کردم ارکان بهم نزدیک شد
حرکتی نکردم که نفسای داغشو کنار گوشم حس کردم
قلب بی جنبه ام به ثانیه نکشید،به تکاپو افتاد
 

موهامو اروم کنار زدو خم شد سمت گردنم
 

ناخداگاه به نفس نفس زدن افتاده بودم
 

لباش که رو گردنم نشست 
 

نفس حبس شدمو بیرون فرستادم

بعداز اون شب این اولین باربودانقد نزدیکم میشد
بوسه ی ریزی رو گردنم نشوند
که اروم نالیدم
 

_ارکان

 

_هیس فیلمو ببین

 

حرفی نزدم
که زبونشو اروم رو همون قسمت ازگردنم کشید
 

اهی که تواوج رهاشدن از دهنم بود رو به سختی کنترل کردم
دستشو جلو اوردو بند نیم تنه امو لمس کرد همینکه  گرفتش 
سریع دستمو رو دستش گذاشتم
 

باتعجب گفتم
 

_نمیبینی کجاییم،الانه یکی بیاد

 

اخمی کرد
 

_همش ضد حال بزن،اوکی کاری نمیکنم لاقل بزار سرمو بزارم رو پات اون که دیگه  میشه

 

_عب ندارع میتونی بزاری

 

نیشخندی زد و سرشو رو پام گذاشت
دقیق جوری سرشو رو رونام گذاشته بود که صورتش زیر سینه هام قرار میگرفت
ازشانس خوب یا بدم
نیم تنه ام یکم گشاد بودو اون به راحتی میتونست سینه هامو دید بزنه
خودمو زدم به اون راه
لاقل خوبه سوتین داشتم 
دوباره مشغول فیلم شدم
دقایق طولانی مشغول تماشابودم
قسمت صحنه دار فیلم بود
خیلی بد تحریک شده بودم
اصولا دیر تحریک میشدم ولی خب الان موقعیتم با بقیه ی روزا فرق داشت
هم فیلم ،فیلم تحریک کننده ای بود هم ارکان نزدیکم بود
نیم نگاهی سمتش انداختم
بادیدن چشای بسته اش
چیزی تودلم تکون خورد
چرا همیشه انقد مظلوم میخوابید
جوری که دلم میخواست سختومحکم بغلش کنم

خم شدم ملافه ای که کنارش رو کاناپه بود رو بردارم که سینه هام به صورتش مالیده شد
داغی بدنم باهمین لمس کوچیک، چندبرابر شد
 

اه ملودی بسه چقد بی جنبه بازی درمیاری 
 

بدبخت خوابیده تو به چی فکرمیکنی

 

ملافه رو روش کشیدم
همچنان سرش رو پام بود
لبای نیمه بازش بدجور وسوسه ام میکرد تا فکری که توسرم جولون میده رو عملی کنم
بایه نگاه دور تادور خونه و مطمعن شدن از اینکه کسی نیس
دستمو زیر نیم تنه ام هدایت کردمو سینه هامو از کاپ سوتین در اوردم
خم شدم سمت صورت ارکان غرق درخواب
دقیق مثل بچه ها خوابیده بود
یکی از سینه هامو تودستم گرفتمو به سمت دهنش هدایت کردم 
اروم نوکشو به لبای نیمه بازش مالیدم
از برخورد خیسیو نرمی لباش 
از لذت چشامو بستم
لعنتی کاش بچه ام بودو‌تا میتونستم بهش شیرمیدادم
بی طاقت بیشتر ازقبل خم شدم
اینبار نوک سینه امو قشنگ تودهنش هل دادم
خودمم سرشو به سینه ام چسبوندم
با خیس شدن نوکش
بهشتم شروع به نبض زدن کرد

اومدم اروم عقب بکشم که دهنش شروع به خوردنو مکیدن سینه ام کرد

اهی از بین لبام رها شدکه عمیقتر از قبل نوکشو لیس زد
خمار لب زدم 
 

_اومم بیداری

 

چشاشو باز کردو با شیطنت درحالی که زبونشو دور نوک‌ سینه ام میچرخوند گفت
_مگه میشه ممه اتو بزاری دهنم بتونم بخوابم

 

مث خودش پچ‌زدم
 

_دوس داشتم به پسرم شیر بدم،مشکلی داری

 

دستشو بلندکردو اون یکی سینه امومحکم چنگ زدوفشورد
 

باشهوت گفت
 

_اوفف منکه ازخدامه ،افرین به پسرت ممه بده

 

_عااحح بخورررش

 

نیم خیز شد
بااین کارش سینه هام رهاشدن
سوالی
مثل کسایی که توخماری موندن نگاش میکردم که نشست رو کاناپه و بازومو گرفتو منوکشید سمت خودش
تابفهمم چیشده،منونشوند رو‌پاشولباشو چسبوندبه لبام
اه بلندم باکشیده شدن لبام تو دهنش خفه شد
پاهام دوطرفش قرارگرفتو دستای اون دورم حلقه شد
با عطش شروع به خوردنو مکیدن لباش کردم
اون بدتر ازمن،باخشونت خاصی لبامو میخوردو لیس میزد

زبونش رو که تودهنم فرستاد
لیس عمیقی بهش زدم
درجواب لب بالاییمو خیس بوسیدو باسنمومحکم چنگ زد
بی قرار خودمو رو الت سیخ شده اش تکون میدادمو اون حریص لبامو میخوردو کونمو فشارمیداد
بی طاقت دستمو هدایت کردم سمت شکمش
اروم دستمو رسوندم به التش
بانشستن دستم روش اه مردونه اش بین لبام رهاشد
اومدم بمالمش که صدای پایی که به این سمت میومد متوقفم کرد
ارکان اما انگار نشنید چون همچنان داشت لبامو میبوسید
تااومدم عقب بکشم
صدای بهت زدهو شوکه ی پرستو توگوشم پیچید
_اینجا چخبرهه

ترسیده از حضور یهویی پرستو،سریع از ارکان فاصله گرفتم
ارکانم اندازه ی من شوکه شده بود
هردو به پرستویی که چندقدم بیشترباهامون فاصله نداشتو خیره خیره نگامون میکرد،چشم دوختیم
بانهایت سرعت از رو پای ارکان بلندشدم
نیم تنه ی کج شدمو لبای باد کرده ام گویای همچیزبود

پرستو سرشو به چپو راست تکون داد
 

_هیچ‌معلومه دارین چه غلطی میکنین 

 

چرخی دور خودش زد

_نه نه امکان ندارهه،شماها نه نمیشه همچین چیزی

 

باناراحتی جلورفتم 
 

_پرستو...من..من توضیح میدم

قدمی به عقب برداشت با خشم نگام کرد
 

_چیو‌توضیح میدی ملو،چیووو بابچه طرفی مگه،خودم همچیو دیدم لعنتی

 

_پرستوو

ارکان بود که جدی صداش زده بود
پرستو باهمون خشم برگشت سمت ارکان

_پرستو چی هان پرستو چی ،به توام میگن مرد،خجالت نکشیدی هان، واقعا با چه رویی بهش دست زدی،مگه همین تونبودی مامان صداش میزدی مگه توی عوضی نبودی چندماه تموم بااین اسم سراغشو ازمون می‌گرفتی

 

دستی به صورتش کشیدو باهمون لحن بد ادامه داد
 

_کی انقد لاشی شدی ارکان

 

باصدای بلند ارکان هردو از جاپریدیم
 

_ببند دهنتو وقتی از هیچی خبرنداری،کی گفته ملودی مامان منه،هوم کی گفته من گفتم ارع یه زمان میگفتم بچه بودم حالیم نبود اون کیه،ولی الان اونقدی حالیم هس که بدونم چیکارکنم چیکارنکنم

مکثی کرد
کلافه موهاشوچنگ زد
روبه پرستوکه همچنان طلبکارنگاش میکرد ادامه داد
 

_د اخه لامصب من کی لاشی بازی دراوردم که این بارهه دومم باشه،کی به ناموس کسی تجاوز کردم که همچین زری میزنی،ارع نمیگم کاری نکردم چرا تادلت بخواد کردم ،ولی  خود احمقتم شاهد بودی  تا کسی سمتم نمیومد تا ازم نمیخواستن انگشتمم بهشون نمیخورد،پس بدون اگه الان چیزی بین منو ملودیه به خواست جفتمونه


پرستو اومد حرفی بزنه که ارکان باقدم های بلند به سمت پله ها رفتو از جلوچشمون غیب شد

پرستو نگاه خسته و سوالیشو بهم دوخت که با خجالتی که کم از خودم سراغ داشتم لب زدم
 

_بعدا همچیو بهت میگم الان دیروقته،فقط لطفا فعلا به هیچکس چیزی نگو مخصوصا زندایی

 

اخمی کرد
 

_امیدوارم برای کاری که کردین دلیل قانع کننده و موجهی داشته باشی

 

پوف کلافه ای کشیدمو به سمت اتاقم راهمو کج کردم
دلیل
از چه دلیلی حرف میزد
دلیل از این محکمترکه مث سگ عاشقشم
هعی
 

چرا انقد بد برخورد کرد
یعنی رابطه ی منو ارکان تااین حد اشتباه بود؟!
هوفف
حالا خوبه پرستو بود اینقد واکنشش بد بود
خدامیدونه زندایی چه برخوردی کنه

 

 

این وسط تنها شانسی که اوردیم این بود قرصایی که داییو زندایی قبل خواب میخوردن

به قدری خوابشونو سنگین کرده بودکه صدای بلند ارکان رو نشنیدن

.‌‌....

دستاشو دورم حلقه کردو منوکشید رو تن خودش
اومدم از روش بلندشم که حلقه ی دستاشو دورم سفت ترکرد
بین لبام پچ زد
_کجا حالا حالاها کاردارم باهات

 

_ارکان...

 

ادامه ی حرفم باکشیده شدن لبم تودهنش،تونطفه خفه شد
اه ریزی بین لباش کشیدم که لب پایینیمو لیس عمیقی زدو محکم مکیدش
بی طاقت موهاشو چنگ زدمو لباشو به دهن گرفتم
اینبارمن بودم که بوسه رو شروع کردم
چنان باخشونتو لباشو میخوردم که فرصتی برای همراهی نداشت
درحالی که زبونشو مک میزدم
سینه هامو از عمد به سینه اش فشاردادم
نوک سفت شده ی سینه هام بدجور هوس دهن داغشو کرده بود
نفس که کم اوردم اروم عقب کشیدم
شاکی نگام کرد
_من هنوز سیرنشدم

ازپروییش خندم گرفت
نیم خیزشدم روش
بااین کارم سینه های جلوی صورتش قرارگرفت
نگاه گرسنه اش به ثانیه نکشید، رو سینه هام نشست

خودم بودم که سینه ی چپمو سمت دهنش هدایت کردم
خیره تو چشام زبونشو بیرون اوردو لیسی به نوکش زد
صدای اه بلندم با کشیده شدن هاله ی سینه ام تودهنش
یکی شد
دقیقا مثل بچه ها چشاشو بسته بودو سینه امو مک میزد
کوصم بی قرار نبض میزدو ابم کل شکم ارکانوخیس کرده بود
نامحسوس تپلم رو به سیس پکاش میکشیدم
لحظه ای مکث کرد
تابفهمم چیشدمنو توبغلش بلندکرد
هینی کشیدم که سینه امو ول کردو منو روتخت گذاشت
اومدم حرفی بزنم که صدای بمش توگوشم پیچید
 

_همینطوری بمون،فقط کمرتو بده تو و بیشتر قمبل کن
 

به قدری داغ بودم که کاری که گفته بودو انجام دادم
بااین کارم
باسن گردو بزرگم بالااومدو کوصم درمعرض دیدش قرارگرفت
کنارم روتخت نشست
بانشستن دستش رو لپ باسنم هیجان زده چشاموبستم
اینبار گرمی انگشتاشو لای شکاف باسنم حس کردم
اروم دور تادور سوراخمو نوازش کرد
دستش به قدری داغ بودکه میتونست به راحتی ذوبم کنه
انگشتاتش اینبار لای خط کوصم نشست
به نرمی خطشو‌لمس کرد
اه عمیقی ناخداگاه ازدهنم بیرون پرید
که چاک کوصم رو‌بادست بازکردو شصتشو لاش کشید
_اخخ..

_جونن..چقد خیسی لعنتی

_هومم..

انگشتاش با ریتم ارومی تو تپلم حرکت میکردو بخاطرخیسیم
صدای تحریک کننده ای به وجود اورده بود
نفس نفس زنون اسمشو صدازدم
که اینبار انگشتشو به سمت سوراخ کوصم هدایت کرد
یکم داخلش هل داد
که بابدبختی نالیدم
 

_پرده امو.. نزنی

_حواسم هس

به دنباله ی حرفش
دستاشو برداشت
اما به ثانیه نکشید چیزنرمو‌خیسی جایگزین انگشتش شد
بافکربه اینکه اون چیز ممکن بود چی باشه
اب بیشتری ازم خارج شد
سرمو کج کردم
بادیدن صورتش درست لای پام اه غلیظی کشیدم
همزمان اونم زبونش رو بین کوصم کشید
اول خیلی ارومو تحریک کننده اینکارو کرد بعداما
تن تنو محکم جوری که حس میکردم قرارهه واقعا کل تپلم رو‌ بخورهه،شروع به خوردن کرد
چنان عمیقو محکم لیس میزدکه دیگه صدای اهو ناله ام دست خودم نبود
لپ تپلم رو که تو دهنش کشید
نفس نفس زنون روتختیو چنگ زدم

_هیششش صدات درنیادد

_لعنتی بسه نخورشش

درحالی که هنوز دور سوراخمو لیس میزد خمارگفت
 

_نوچ‌ دلم میخواد تا خود شب بخورمش این تپلت بدجور بهم مزه دادهه

باحرص کوصم رو به صورتش فشاردادم که نوک زبونشو هل داد تو سوراخم

_عاحح لعنتی الان میاد...اییی
 

هنوز حرفم کامل نشده بود که رها شدم
ابم بافشار خالی شد ،،ارکان اما هنوز زبونش رو همون قسمت  تکون میداد تاکامل خالی شم
شرط میبستم کل صورتش ازابم خیس شده باشه

اومدم ازحالت قمبل دربیام که کمرم روچنگ رد
_کجامیری توله من هنو ابم نیومده

بی حال لب زدم
_میخوای چیکارکنی...

التش که لای پام قرارگرفت
قصدشو فهمیدم
یکم خودشو با ابم‌خیس کرد
دوبارهه داشتم تحریک میشدم که التشو به سمت سوراخ کونم هدایت کرد
با فکر به رابطه از عقب
چشام ازترس گرد شد
_ارکان ...من تاحالا نکردم...نمیتونم

_عادت میکنی

_چی...میگم من...

با فرو رفتن یهویی کیرش تو سوراخم جیغی از ته دل کشیدم 
سریع دستشو رو دهنم گذاشت
_صدات درنیاد،الان همه رو بیدارمیکنی

از روی درد چشام پرازاشک شد
لعنتی هنوز نصف کیرشم نکرده بود تو
داشت جونم بالامیومد
یکم که گذشت کل کیرشو هل داد تومو
شروع به تلمبه زدن کرد

باهرضربه ای که میزد صدای تلپ تلپ برخورد کونم با شکمش تواتاق میپیچید

_اوفف خیلی داغه ،انقد داغو تنگه بزور جلوی خودمو گرفتم ابم خالی نکنم توش

بادرد اومی گفتم که بالاخرهه دستشو از رو دهنم برداشت
صدای هق زدنم انگار اونو به خودش اورد که بالحن ارومی گفت
_فداتشم الان تموم میشه

به دنباله ی حرفش محکمترو سریع تر ازقبل تلمبه زد
جوری تن تن کیرشو تو سوراخم عقب جلو میکردکه حس میکردم کونم دارهه از وسط نصف میشه


....
_ملودی دخترم


تقه ای به درخورد
وحشت زده به ارکانی که داشت تیشرتشو تنش میکرد نگاه کردم
لعنتی اون لباس داشت ولی من هنوز لخت بودم
ارکان بادیدن‌چشای گردم بی صداخندید که باحرص زیر لب فوشی بهش دادم
صدای  زن دایی دوبارهه بلندشد
_ملودیی بازکن درو دختر مردم ازنگرانی

ارکان وقتی دیدهنوزخشکم زده
اومد نزدیکم
اروم لب زد
_جواب بده تا بگا نرفتیم

مثل خودش اروم اما باحرص گفتم
_چی چیو جواب بده،من بهش چی بگم عوضی

اخمی کرد
_بگو لباس تنت نیس داری لباس میپوشی

پوفی کشیدمو به سمت در رفتم
_جانم زن دایی 

_کجایی تو ،مردم ازنگرانی درو بازکن

برگشتم سمت ارکان
که اشاره کرد میرهه توحموم

سری تکون دادم تازودتر قایم شه
خودمم ملافه رو پیچیدم دورمو دورو بازکردم
تادرو بازکردم زندایی با صورت نگران اومد تو

نگاه دقیقی بهم انداخت
_خوبی دخترم،چرا درو قفل کردی

_شرمنده رفته بودم حموم گفتم قفل کنم بهترباشه،یوقت کسی بی هوا نیادتو

لبخند دلنشینی زد
_قربون دختر قشنگم برم که انقد باحجبو حیاس،نگران نباش عزیزم ارکان من اونجور مردی نیس بدون اجازهه برهه اتاق کسی،بعدم غریبه نداریم که

تودلم پوزخند گنده ای به حرفای زندایی زدم
دلش خوش بودا
منو باحجبو حیا میدونست
ارکانو ....

 

باچشای بسته اومدم غلتی بزنم اما انگار بین حصاری به اسم بغل،گیرکرده بودم
وولی خوردم که صدای خواب الود ارکان زیر گوشم پیچید
_ببینم میتونی بازم بیدارش کنی

 

باتموم شدن حرفش
لپام از خجالت سرخ شد
درحالی که خندمو کنترل میکردم،بشگونی از دستش گرفتم
_خوشبحالت شده انگارتو،بلندشوببینم

 

باخونسردی تموم سفت ترازقبل بغلم کرد
که باعث شد
الت سیخ شده اش لای پام قراربگیرهه
لعنتی
بااینکارش
شعله های شهوت به انی تو وجودم روشن شد
بهشت زبون نفهمم اون حجم از کلفتیو توخودش خواستار شد

بیچاره وارنالیدم


_ارکان،باتوام بلندشو تا همه رو نشکوندی اینجا

 

دستشو موزیانه از روشکمم بالااوردو سینه امو چنگ زد
گندش بزنن هیچ لباسی تنم نبودواون راحت میتونست لمسم کنه
باقرارگرفتن دستش رو سینه ام
نفس تو سینه ام حبس شد
باانگشت نوک برجسته ی سینه امو لمس کردو بغل گوشم پچ زد
_دلم میخوادبرم ولی هنوز از اینا سیر نشدم لامصب

 

_بس..کن..

 

خمارنالید
_چیوبس کنم ،مالیدنتو یا حشری کردنتو

 

هومی زیر لب گفتمو باسنمو بی اراده به آلتش فشاردادم
دست خودم نبود این همه تحریک شدن
واقعانمیدونم چه مرگم بود

 

_اومم همینجوری کونتو بکوب بهش
 

_عاحح آر..کان

 

نوک سینه امو بین انگشتاش فشارداد
 

_جون ارکان چی میخوای عزیزم،کیرمو میخوایی

 

_نه..برو ..الان همه بیدارمیشن

 

هیشی زیرلب گفتو حلقه ی دستاشو دورم شل کرد
همزمان به سمتش چرخیدم
بادیدن چشای بی نهایت خمارش
اب دهنمو به سختی قورت دادم

_بیاجلو

 

بی اراده خودمو بیشتر تو بغلش کشیدم
که خم شد رو صورتم
خیره به لبام گفت
 

_خوابن نگران نباش
 

به دنباله ی حرفش لباشو رولبای نیمه بازم گذاشت
خیسو تحریک کننده یه لب کوچیک ازم گرفت
قفسه ی سینه ام ازشدت هیجان بالاپایین میشد
نه میتونستم عقب بکشم نه میتونستم ادامه بدم
تنها اینو میدونستم ازشدت شهوت تنم کوره ی اتیش بود
تعللمو که حس کرد

محکم تر ازقبل منو به خودش فشورد
بااین کار چیز سفتی به لختی باسنم برخورد کرد
لعنتی
اون دیگه چی بود
بااین فکرکه اون چیزسفت چی میتونه باشه گونه هام ازخجالت سرخ شدو بدنم  ناخداگاه گرگرفت

اروم لب زدم
_ولم کن احمق الان یکی میاد تو

 

عضو سیخ شده اشو باضرب به باسنم کوبید
 

_نگا چ سیخ شده برات،بنظرت این حرفا توکله اش میرهه

 

باچشای گرد شده
اب دهنمو باصدا قورت دادم
شهوت موزیانه زیر دلم پیچید

بابدبختی نالیدم
_الان یکی میاد لعنتی،ولم کن

 

حلقه ی دستش دورم شل شد که با ارنج ضربه به پهلوش زدم که کامل دستاش ازدورم رهاشد
برگشتم یکی بزنم دهنش که بادیدنش توچندسانتی صورتمو چشای خمارش یادم رفت قراربود چیکارکنم
مات نگاش میکردم که تابفهمم چیشده موچ دستمو گرفتمو کشیدم سمت خودش
پرت شدم توبغلش
شوکه نگاش میکردم که خم شد روصورتمو لباش با ضرب رو لبام کوبیده شدو کل وجودم رو اتیش کشید
بابرخورد خیسی لباش رو لبام 
ضربان قلبم به ثانیه نکشید بالارفتوازشدت هیجان کل تنم به لرزه دراومد
همونطورباچشای گردشده نگاش میکردم که چشاشو به ارومی بستو دستشو پشت گردنم هدایت کرد
لبم که داخل دهنش کشیده شد
از شوک دراومدم
چشام ناخداگاه بسته شد
بی اراده بوسه ی کوچیکی به لباش زدم 
همراهیمو که حس کرد 
وحشیانه شروع به خوردنو مک زدن لبام کرد
جوری تن تنو باعطش ازم لب میگرفت که حتی نمیتونستم همراهیش کنم
دست خودم نبود که دستام دور گردنش حلقه شدو مک محکمی ازلباش گرفتم 
خدای من بی نظیربود طعمش
هنوزم طعم لباش همون بود
شیرینو ناب
اومی تودهنم گفتو‌زبونشو هل دادتو دهنم
همزمان لپ باسنمو از رو شورتک چنگ زد
خیس شدن بهشتمو به وضوح حس میکردم
مگه میشد توهمچین موقعیتی بودو تحریک نشد
زبونشو باولع مکیدمو اینبار خودم زبونمو بهش هدیه دادم که با اشتیاق ازش استقبال کردو لیس عمیقی بهش زد

صدای ملچو مولچ لب گرفتنمون کل اشپزخونه رو‌پرکرده بود
جلو جلو اومدکه ناچار عقب عقب رفتم
لحظه ای لبامون ازهم جدا نمیشد
کمرم که به دیوار سرد اشپزخونه برخوردکرد
متوقف شدیم
نفس نفس زنون چشامو‌بازکردموسرمو عقب کشیدم که لباش بالبام کشیده شد
خمار نگام کرد
معلوم بود هنوز سیرنشده
شهوت به قدری بهم قلبه کرده بودکه عین خیالمم نبود اگه کسی سر میرسید
فاصله رو‌پرکردو تن داغشو بهم چسبوندوباصدایی که از زور نیازو شهوت بم تراز حدمعمول شده بود پچ زد
_میزاری بخورمش

نفس نفس زنون لب زدم
_چیو

لباشو به گوشم چسبوند
_ممه هاتو

هیجان زده نالیدم
_یکی میبینه

دستشو به ارومی ازروکمرم برداشتو رو سینه ام گذاشت
با نشستن دست بزرگش رو سینه ام
نفس حبس شده امو بیرون دادم،باهمون تن صدا ادامه داد
_همه خوابن کسی نمیاد

 

دروغه اکه بگم دلم نمیخواست ،،داشتم لحظه شماری میکردم برای برخورد لباش با سینه هام
وقتی دید دو به شکم خودش دست به کارشد
تابمو باعجله بالاداد
بااینکار
سینه هام توقاب سوتین،نمایان شدن
بادیدنش
اب دهنشو به سختی قورت دادو خم شد سمت سینه هام
تابه خودم بیام
خیسیو داغی زبونش روخط سینه ام نشستو لیس عمیقی بهش زد
بهشتم بی تاب شروع به نبض زدن کرد
بی شک اگه یکم دیگه ادامه میداد،ابم میومد
دستشو جلو اوردو سینه هامو به نوبت از کاپ سوتین دراورد
داغی دستش رو سردی سینه هامو دوس داشتم
خیره توچشام باشهوت گفت
_مامانم میخواد بهم شیربده

اهی ازته دل کشیدم
لعنتی حتی حرفاشم باتموم‌وجود حالمو خراب میکرد
زبونشو بیرون اوردو خیره توچشای خمارم
نوک صورتی سینه امو لیس عمیقی زد
اه بلند بعدیم از بین لبام بیرون پرید
فاک میخواست دیوونه ام کنه
چنگی به هردوتاشون زدو فشار محکمی بهشون داد
ناله ای کردم که وحشیانه نوکشو کامل داخل دهنش کردو عمیقو محکم مکیدش
باصدای کنترل شده ای اهو ناله میکردم
از شدت شهوتو لذت رو ابرا بودم
همزمان که داشت سینه هامو میخورد 
توچشام نگاه میکردو گازشون میرفت
نمیدونم چقد به خوردن ادامه داد
زمانی به خودم اومدم که  کل شورتم خیس شده بود
بیچاره وار نالیدم
_بسهه

لیس اخری به سینه هام زدو پایین رفت
 

_میخوام اصل کاریو بخورم،صدات درنیاد

 

باچشایی که بزور بازنگهشون داشته بودم نالیدم
 

_اینجا ؟!

دستشو از رو شکمم پایین فرستادوبهشتمو از رو شورتک محکم چنگ زد
اخی ازدهنم بیرون پریدکه گفت
 

_فاک چقد خیسی،زده بیرون ابت

 

_لعنتی دارم میمیرم

 

نیشخندی زد
 

_نمیدونستم انقد حشری

 

باحرص دستشو پس زدم
 

_بازیت گرفته عوضی

 

فاصله رو باهم به صفر رسوندو لباموبه دهن گرفت
لیسی بهش زد
 

_حال میکنم انقد حشری ،بریم اتاقم؟!

 

بیچاره وار سری تکون دادم که اروم لب زد
 

_برو اتاقم منم پشت سرت میام

سری تکون دادم
با قدم های سست درحالی که تابمو درست میکردم
به سمت پله ها رفتم
خداروشکر کسی توهال نبود
اومدم برم سمت اتاق ارکان که باصدای زندایی ازجا پریدم 
 

_ملودی دخترم تونرفتی بخوابی

 

مثل کسایی که موچشونو حین دزدی گرفتن
ترسیده با قلبی که مثل گنجشک تن تن میزد
برگشتم سمتش
 

_عه زندایی توییی،ارع یعنی نه..یعنی..میخواستم برم الان

لبخندی به روم زد
_برو عزیزم توام خسته شدی

هول سری تکون دادم
_چشم

بدون حرف اضافه ای پاتند کردم سمت اتاقمو پریدم توش
گندش بزنن
چه بدموقع رسید 
وجدانم نهیب زد
کوفت بگیری ملو هیچ‌معلومه چه مرگت شده
چه غلطی داری میکنی
پوف کلافه ای کشیدم
هوفف مثلا قراربود خیتش کنی این بود اذیت کردنت احمق
هنوز بدنم ازشدت گرما میسوخت
یهوچیشد
یعنی اگه زندایی نمیومد من با ارکان سکس کامل میکردم

سرمو به چپو راست تکون دادم
منی که تا به امروز اجازه نداده بودم کسی لمسم کنه حالا باکسی که ۷.۸سال ازش بزرگتربودم ،داشتم معاشقه میکردم
یعنی عشق تاثیر گذاشته روم
یادمه تنهاکسی که باهاش انقد ازخود بیخود میشدم سینابود
حالا ارکان جاشو پرکرده بود
ولی خب با سینام درحد لب گرفتنو مالیدن بودیم
حتی بااونم انقد پیش نرفتم

...
دوش سریعی گرفتمو بعدازخشک کردن موهام
تیشرت گشادی همراه لباس زیرام پوشیدمو زیر پتوم خزیدم
از بعداز ظهر ازاتاق بیرون نیومده بودم حتی شامم بعداز مطمعن شدن ازاینکه ارکان خونه نیست ،رفتم خوردم
واقعیتش روی نگاه کردن بهشو نداشتم
هنوز حرفی که زدو یادمه
اون بین حال خرابمون بهم گفت مامان
این یعنی هنوزم یادش بود خاطرات کوتاهمون
بعداز مدت ها برای اولین بار گفت مامان
حس عجیبی داشتم
نسبت به این کلمه
انگار واقعا دلم میخواست اینحوری صدام کنه اما درکنارش باهاش سک...
خسته از فکرای بی سرو ته چشامو بستمو خودم به خواب سپردم....

 

 

بین خوابو بیداری بودم که بهشتم بی اراده نبض گرفت
انگار که دلم میخواست یه چیز کلفتو داغی تو خودم فرو کنم
تا بلکه این نبض لعنتی اروم بگیره 
اوم ریزی کشیدمودوبارهه به خواب رفتم

 

چیز نرمو داغی بین چاک کوصم کشیده میشد
حسشو دوس داشتم
بهشتم دوبارهه پرازخواستن شده بود
اینبارخیسی چیزی  بین چاک کوصم کشیده میشد
اهی ناخواسته ازبین لبام بیرون پرید
پاهامو ازهم بازکردم که اون چیز خیسو داغ اینبار لای کوصم فرو رفت
اه لعنتی
تن تن کشیده میشد لاشو‌منو به مرز جنون میبرد

اهوناله ام بین خوابوبیداری بلندشده بود

اون چیز نرموخیس حالا سرعت گرفته بودو باتموم‌ وجود لای کوصمو لیس میزد
گیج با تنی که ازشدت شهوت میسوخت چشامو بازکردمو
خمارو خوابالو ملافه رو پس زدم
بادیدن مردی که بین پاهام قرارگرفته بودوهمچنان محکمو عمیق لای کوصمو مک میزد
خواب از سرم پرید

ترسیده لب زدم
_تو..تو کی هستی دیگه

با شنیدن صدام سرشو بلندکرد
بادیدن ارکان که دور تادور لباش از ابم خیس شده بود
چیزی تودلم تکون خورد
با تعجبو شهوت پچ زدم
_چیکارداری میکنی

خماربوسی لای پام زدونیم خیزشد
تا بفهمم چیشده خوابید روم
 

_قراربود برات بخورم یادت رفته

 

اهی کشیدم 
 

_اه... برو ارکان این درست نیست

 

دستشو لای پام هدایت کردو چنگی به کوص تپلم زد
 

_زبونت میگه برو ولی این یه تپلت یه چیز دیگه میگه

 

بیچاره وار نالیدم
 

_الان زندایی اینارو بیدارمیکنی

 

خودشو کامل کشیدروم
 

_بیدارنمیشن بزار کارمو کنم

 

لعنتی جوری حشری شده بودم که کلا مغذم خاموش شده بود
 

_باشه ولی...

 

هنوز حرفم تموم نشده بود که لباش رو لبام کوبیده شدو با عطش لبامو به کام گرفت
بی معطلی دستامو دور گردنش حلقه کردمو لباشو به کام گرفتم
جوری لب میگرفتیم که بی شک لبای هردمون زخمیو کبود شده بود
زبونشو اروم مک زدمو که لب پایینیمو لیس زد
همزمان دستشو زیر شکمم هدایت کردو
کوص لختمو محکم چنگ زد
ناله ی ارومم بین لباش خفه شد
بی اراده تپل خیسمو به دستش مالیدم
که فهمیدو جون کش داری زیر لب گفت

دقایق طولانی لب میگرفتیم که بالاخرهه نفس کم اوردم
اروم عقب کشیدم که باشهوت زبونشو بیرون اوردو لیسی ازلبام تازیر چونه ام زد

_اومم اه

_هیشش صدات درنیاد

خودمو همچنان به دستش می مالوندم که دست بردو تیشرتمو دراورد
حالا بدون هیچ پوششی زیرش بودم
وقتی دیدم قصد نداره لباساشو دربیارهه
خودم شروع به بازکردن دکمه های پیرنش کردم
خودشم شلوارو شورتشو دراورد
حالا هردو برهنه بدون هیچ پوششی کنارهم درازکشیده بودیم
خیره خیره نگاش میکردم که بوس کوتاهی به لبام زد
نفس نفس زنون نگاش کردم 
حرکتی نکردکه اینبار من لباشو کوتاه بوسیدم
اومد لبامو دوبارهه ببوسه که خودمو کشیدم روش
شوکه نگام کردکه دستمو به سمت مردونگی سیخو کلفتش بردم
بانشستن دستم رو التش اهی ازته دل کشید
از دیدن اون حجم از کلفتیو درازیش هنگ کردم
ولی خب به قدری حشری بودم که لحظه ای به این چیزا فک نمیکردم
اروم التشو مالوندمو خودمو کشیدم روش
حالا الت بزرگش دقیقا زیرم بودو کوص لختو تپلم روش
هردو همزمان اهی کشیدیم که بی معطلی کیرشو هل دادم لای چاک کوصم
اه بلندم با ناله اش یکی شد
خودمو تن تن رو التش میکشیدم جوری که کیرش لای شکاف کوصم عقب جلو میشد
انقد خودمو مالوندم بهش که ابم همجاشو خیس کرده بود
ارکان که دید قصد ندارم دخول انجام بدم
سینه هامو محکم چنگ زدو با یه بوس سریع رو لبام
منو ازروخودش بلند کردو روتخت گذاشت
حالتمون جوری بودکه من پشتم بهش بودو اون ازپشت بغلم کرده بود
رونامو بهم فشاردادو کیرشو لای کوصم گذاشت
با حرکت تن تنش اهوناله ام باز بلندشد
تن تن پشت سرهم لا پایی میزد
دقایقی بعد چشام سیاهی رفتو کل وجودم لرزید
ابم بافشارخالی شد
همزمان اونم ارضا شدو هردو اروم گرفتیم.