_اخخ عارحح شورتمووو همنجوری بزار باشهه...درنیاررییا، هانییی یه وقتت بیدارمیشهه

_اوف شما جون بخواه سکسی من


تصویر دختری که با تاب کنارزده شده و شورت کجو کوله تو ذهنم تداعی شد 
اون شب
وقتی مست بودم
منوارکان
سکس کردیم
فاککک

پس چرا چیزی یادم نبوددد
باچشای خمار شده از شدت مستی تک خنده ای کردم
چی میشد الانم اینجابودوو...

تشری به خودم زدم
گندشو دراوردی ملودی خودتو جمع کن احمق

اما نه انگار ویسکی که خوردم بدجورمنوازخودبیخود کرده بود
و اختیاری روکارام نداشتم
نگاه خمارم که به ساعت افتاد مخم سوت کشید
یه رب به سه صبح بود
باتنی سست لباسامو دراوردم
خودمو به کمد رسوندم
تنهالباس خوابی که دم دست بود وازتوش بیرون کشیدم
یه لباس خواب کلا تور مشکی

بی رمق پوشیدمش
موهای لختمو از بند کش راحت کردم

حالا قراربود چیکارکنم
گیج لبامو جلودادم
با فکر به ارکان
لبام به لبخند پهنی بازشد
هوم قراربود باهاش حرف بزنم
لنگ لنگون به سمت در رفتمو از اتاق بیرون زدم
نگاه گیجم‌ توتاریکی راه رو درگردش بود بلکه یادم بیاد کدوم اتاق ارکانه
انگشتمو به لبام چسبوندم
چپ بود یا راست
با یاد اوری اتاق ته راه رو
بشکنی روهوا زدمو به سمت اتاقش پاتندکردم 
باید عجله میکردم اگه زندایی منو بااین وضع میدید دهنم سرویس بود
بارسیدن به اتاقش،دستگیره ی  درو  پایین کشیدموبی فکر درو بازکردم
بامواجه شدن با اتاق تاریکو تخت خالیش، لبام اویزون شد
نبود

به ثانیه نکشید اشک مهمون چشام شد
با چشایی که لبالب اشک بود
برگشتم برم که دستم از عقب کشیده شدو داخل اتاق کشیده شدم
ازشدت بهتوترس اومدم جیغ بزنم که دستی رو دهنم قرارگرفت
با چشای گردشده به صاحب دست خیره شدم

که همزمان صدای ارومو عصبی ارکان توگوشم پیچید
_نصفه شبی بااین سرو وضع  دم در اتاق من چه غلطی میکنی

با چشم ابرو بال بال زنون به دستش که رودهنم بود اشاره کردم
که با کلافه گفت
_برمیدارم جیکت درنیاد

سرموبه معنای باشه تکون دادم که دستشو از رو دهنم برداشت
نفس نفس زنون نالیدم
_خفهه شدمم لامصبب

خیلی جدی لب زد
_ملودی نصفه شبی سگم نکن ،مث ادم جواب بده اینجا چه غلطی میکردی

مظلومانه از لحن سردو عصبیش
سرمو کج کردم
_دلم بغلتو‌میخواستت

پوزخندی به روم زد
_گرفتی مارو

انگشتمو نوازش وار روسینه اش کشیدم
_نههه

_پس چیی

تک خنده ی بی حالی کردم
_دلم برات تنگ شده بود،میخواییی ببینی راس میگم یادروغغ

یه تای ابروشو بالاداد
 حرکتی نکردکه
بی طاقت با بدنی که تو اتیش شهوتو خماری میسوخت
دستشو گرفتمو رو بهشت ملتهبم گذاشتم
_نگا چقدبی تابتههه

به ثانیه نکشید دستشو عقب کشیدو بااخمای درهم غرید
_بوی گند مشروب کل تنتو پرکرده،عقلت  سرجاش نیس،برو تواتاقتوبگیر بخواب، رو اعصاب منم راه نرو

باشیطنت خودمو جلوکشیدم
انگار واقعامستی مغذمو معلول کرده بود

ازطرفی شهوت امونم نمیداد
انگشتمو دوبارهه روسینه اش کشیدم
همزمان خم شدم سمت گوشش
_ازچی میترسی،میترسی باز مث اون شب تا دم دمای صب با زبونت ارضام کنیی

دستموبه سمت پایین شکمش هدایت کردم
که وسطای راه تو هوا گرفتتش
تابفهمم چیشده بشدت دستمو به عقب هل داد

_میری یا ببرمت

بغض بدی بی اراده، از این همه سنگدلیش چسبید بیخ گلوم
_خودممم...می..رم

یه قدم به سمت در برداشتم که چشام یهو سیاهی رفتو نزدیک بود بیوافتم که بین هوا و زمین معلق شدم